خیالات شبانه

داستان چای اشک از کتاب آرنولد لوبل ماجرایش این است که جغد هوس خوردن چای اشک می‌کند بعد با یادآوری چیزهای غم انگیز آنقدر اشک می ریزد و کتری اش  پر می‌شود و با اشک ها چای درست می‌کند.

از کتاب : جغد در خانه

آرنولد لوبل

ژانویه /دی

خیالات شبانه...

امروز داستان بهتر از هیچی بهمن فرسی و تمثیل قصر بورخس را خواندم. هر دو این داستانها را دوست داشتم. داستان فرسی از مجموعه «زیر دندان سگ» بود و قبلا داستان سوزن را از این مجموعه خوانده بودم و به نظرم جا خیالات شبانه...

این روزها مثل دوره نوجوانی پر از پرسش و تردیدم. رویارویی با مرگ پرسش‌هایم را به من برگردانده. مرگ چیز قدرتمندی است. در پیاده روی امروز کتاب راهنمای حیرت زدگان ارنست شوماخر را خریدم. پس کتابها هنوز می‌توانند منبع شوق باشند. کتابهایی که این روزها جواب پرسش‌هایم را در صفحه صفحه شان جستجو کردم و چیزی نیافتم.

خیالات شبانه...

امروز نوشتن کنار پنجره حالم را به طرز عجیبی خوب کرد. به گفتهٔ رضا دانشور « هماهنگی تن و دست است که صفحهٔ سفید را به ذوق گفتن وامی‌دارد.» قرار دادن خودمان در موقعیت‌های خوب برای نوشتن، ذهنمان را نسبت به انتخاب های داستان باز می‌کند.

خیالات شبانه...

من همیشه در رویای خود زندگی کرده ام. من آنقدر کم در موردِ آنچه دیگران زندگیِ حقیقی می نامند می دانم، که هرچه به خاطرات خود بر می گردم،تنها رویاهای خود را به یاد می آورم و در میانِ آن ها، اندک خاطراتی خیالات شبانه...